قرآن كریم بعد از بسم الله الرحمن الرحیم، با كلمه «الحمدلله» آغاز میشود، صحیفه سجادیه نیز با كلمه «الحمدلله» شروع میشود؛ زیرا حمد خدا كلید ذكر الهی است:[13]
«الحمدُلله» الإوَّلِ بِلا أوّلٍ كانَ قبله، و الآخر بِلا آخرٍ یكونُ بعدهَ»؛ سپاس خداوند را كه نخستین موجود است و پیش از او هیچ نبود و آخرین موجود است و پس از او هیچ نباشد.
قابل ذكر است كه نهج البلاغه نیز با كلمه الحمد لله شروع میشود.
از نظر محتوا، رابطهای عمیق بین قرآن و صحیفه وجود دارد و برای همین است كه بزرگان، دعا را قرآن صاعد خواندهاند.
رمز این هماهنگی آن است كه علوم ائمه ـ علیهم السّلام ـ از منبع فیض الهی است، و چون قرآن و صحیفه سرچشمهای واحد دارند، تعالیم آن دو هم آهنگ و موافق یكدیگر است.
دعای اوّل صحیفه با حمد الهی آغاز میشود و با نام مبارك «حمید» به پایان میرسد.
امام ـ علیه السّلام ـ در این دعا، خداوند را به خاطر نعمتهای فراوانش حمد مینماید و از خداوند متعال حمدی را درخواست میكند كه صعود به اعلی علیین، هم نشینی با فرشتگان و پیامبران ـ علیهم السّلام ـ از آثار ارزشمند آن است.
همت بلند و ژرف اندیشی امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ در جملهای زیبا، این گونه ظاهر میشود: «... الحمدُلله... حمداً یَفضُلُ سائرَ الحمدِ كفَضل ربَّنا علی جمیعَ خلقِه»؛ حمد خدا را حمدی از سایر حمدها برتر، به اندازه برتری پروردگار ما از سایر آفریدگان».
با تفكر در برتری خداوند بر مخلوقات؛ خداوندی كه وجود مطلق و بینهایت است، به گستره بینش الهی امام پی میبریم. در پایان دعا آنچه را كه آرزوی همه اولیای الهی است، از خدا درخواست میكند و یاد شهیدان را زنده میكند.
«و نصیرُ بِهِ فی نظمِ الشُهداءِ بِسُیوفِ أعدائهِ، إنّهُ ولیٍّ حمیدٌِ»؛ خداوند را سپاس...، آن گونه سپاسی كه در سلك شهیدان قرار گیریم، آنان كه با شمشیرهای دشمنان خدا كشته شدند.
ب. بیان و نظم مطالب
مطالب صحیفه با نظم خاص و سیر طبیعی بیان شده است. با مطالعه آن، این مطلب به خوبی شهود میگردد. در این جا دعای دوازدهم را به عنوان نمونه ذكر میكنیم. امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در این دعا، به درگاه الهی عرضه میدارد:
خدایا سه چیز مرا از سوال تو باز میدارد:
1. فرمانی كه تو دادی و من در اطاعت كندی نمودم؛
2. نهی كردی و من سوی نهی تو شتافتم؛
3. نعمت بخشیدی و من در سپاسگزاری آن كوتاهی كردم.
سپس امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ افزود:
و مرا در سوال كردن از تو، تفضل تو بر كسی كه روی به تو آورد و با گمان نیكو سوی تو آید، ترغیب میكند.
بعد عرضه میدارد:
«فها أنّا ذا، یا إلهی، واقِفٌ ببابِ عِزّكَ وُقوفَ المُستسلِمِ الذَلیلِ»؛ اینك من به درگاه عزت تو مانند بنده فرمانبردار و ذلیل ایستادهام و مانند مردم مستمند با شرمساری از تو مسألت میكنم.
این جاست كه پیوند عقل ومنطق با ذوق و عاطفه و پیوند عقلانی با خاكساری به درگاه الهی، تصویری جذاب از دعا را ترسیم می نماید كه هم بعد بینش و عقل انسان اقناع میشود و هم جنبه گرایش و عاطفه انسان سیراب میگردد.